بشکنیدش اما تیغ ابروی ابالفضل همیشه دو دم است
آنقدر که حتی کمر تیغ علی پیش دو ابروش خم است
خشم او مهلک بود مات و مبهوت وقار و غضبش مالک بود
به مصیبت افتاد پیش زیبایی او ماه ز قیمت افتاد
تا ابالفضل آمد لشکر کوفه تکان خورد و به زحمت افتاد
هر که آمد به جلو از رجز خواندن سقا به فلاکت افتاد
تیغ او جای خودش با نگاهش دو سه لشکر به هلاکت افتاد
گر چه دشمن می تاخت جنگ را رزم ابالفضل عقب می انداخت
یا ابالفضل ... یک سال دارم گریه میکنم برای امشب... همه زندگی من ابالفضل...
از حرم شیر گذشت پس به کارش گره افتاد به تکبیر گذشت
آه تیر باران شد او جوان آمده بود علقمه و پیر گذشت
ارباً اربا شده است چقدر از تن او نیزه و شمشیر گذشت
با سه تا شعبۀ خود از جلو آمد و از پشت سرش تیر گذشت
دور او حلقه زدند آه جان کندن سقا چقدر دیر گذشت
یا ابالفضل ...
جگرم تیر کشید یا اخا گفتی و یک آن کمرم تیر کشید
شاه از پا افتاد خبر آمد وسط علقمه سقا افتاد
کار در هم پیچید چشم لشکر که بر آن قامت رعنا افتاد
آب رفته از تنش چند عضو بدنش روی زمین جا افتاد
حسین دونه دونه برداشت... خودت کجایی عزیزم...
تیر در چشمش بود مثل آن میخ که بر سینۀ زهرا افتاد
تو حرم چه خبر شد... سادات ببخشند... بچه های فاطمه ببخشند...
بی علمدار شدیم علم افتاد زمین سخت گرفتار شدیم
لشکری کف می زد اصلا انگار نه انگار عزادار شدیم
آه، سر غارت دارند تازه انگار به این قوم بدهکار شدیم
زیر لب زینب گفت بچه ها دربه در کوچه و بازار شدیم
عباس ندیدی؛ هر کجا خوابیدیم صبح با قحقحه حرمله بیدار شدیم
چشمشان کور شود ما چهل روز تماشا شدیم
روضه این شد آخر رو گرفتند زنان حرم از یکدیگر
یه رو سالم نموند .... تو رفتی اینقدر زندند ... همۀ زنها و بچه ها رو زدند ... ای حسین...
----------_______________-----------
وقت جدایی رسید، باد مخالف وزید از شرر داغ تو، پشت برادر خمید
پشت و پناهم شکست، پشت سپاهم شکست فاطمه در کربلاست، علقمه در خون نشست
ادامه متن را دانلود کنید...